خوش آمدید...

خوش آمدید...

www.sadeghi-f.blogsky.com
خوش آمدید...

خوش آمدید...

www.sadeghi-f.blogsky.com

حجاب وعفاف....

مفهوم واژهای حجاب و عفاف

 

معنای لغوی حجاب پرده ویاهمان فاصل میان دوچیزمیباشد،ودراصطلاح حجاب به  معنای پوشش استعمال میشود وشاید دلیل استعمال این باشد که پرده وسیله ای برای پوشش  است  و (شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست آن پوشش حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.)

فقها در کتب فقهی به جای حجاب ستر یا همان پوشش را به کار برده اند و از قدیم ستر یا پوشش استعمال می شد نه حجاب، پس حجاب یک اصطلاح نسبتا جدید است و ما همان پوشش را به کار می بریم زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام  

خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس  باشد و بیرون نرود. البته این مسئله یعنی محبوس بودن زن در کشورهای قدیم مثل ایران  قدیم و هند وجود داشته و به هیچ وجه در اسلام  وجود نداشته است و گمان آنها صد در صد اشتباه است.

نسبت عفاف به حجاب مثل نسبت باطن به ظاهر است در واقع عفاف یعنی حجاب باطنی و البته بین عفاف و حجاب رابطه تاثیر و تاثر متقابل است یعنی هر چه قدر حجاب و پوشش ظاهری تقویت شود به همان مقدار عفت زن و حجاب باطنی وی نیز تقویت می شود و   

هر چه قدر که عفت درونی و باطنی بیشتر شود باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در  مواجهه با نامحرم می گردد.  

 

 

آیاحجاب زنان مانع آزادی ایشان میشود؟

ممکن است به نظر برسد که حجاب و پوشش زنان با آزادی آنان منافات دارد و یا به عبارت ساده تر حجاب باعث سلب آزادی زنان  

می شود. در اینجا به مطالبی مختصر کتفا می شود!

حجاب که همان پوشش اسلامی است مانع دیده شدن مو و دیگر اعضا بدن زن می باشد و در واقع مانع برهنگی زن است کسانی که حجاب را مانع آزادی زنان می دانند معلوم است که آنها این آزادی را برهنگی می دانند طبق نظر آنان آزادی زن همان عریان بودن و اظهار زینت آنهاست نه آزادی سیاسی اجتماعی- فرهنگی- علمی و ... .

از نظر عقل اگر ما بیندیشیم آیا برهنگی آزادی است یا سلب آن؟ وقتی به عقل رجوع می کنیم می بینیم که با عریان بودن زن نه تنها زن آزاد نمی شود بلکه عموم مردان نامحرم را نیز به بند شهوت می کشاند آیا این آزادی است یا سلب آزادی؟

ما به وضوح می بینیم زنان محجبه و مستور را که با راحتی کامل در محیط های فرهنگی- ادارات- فرودگاهها- تظاهرات ها- رادیو و تلویزیون و حتی در صحنه­ی جنگ و پیکار با دشمن شرکت می کنند و حجاب و ستر مانعی برای آنان نیست می گویند احترام به حیثیت و شرافت انسانی یکی از موارد اعلامیه حقوق بشر است. هر انسانی شریف و آزاد است مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع   

هر کشور و یا هر مذهبی باشد مجبور ساختن زن به این که حجاب داشته باشد بی اعتنایی به حق آزادی او و اهانت به  حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به عزت و کرامت انسانی وحق آزادی زن و همچنین حکم مطابق عقل و شرع به اینکه  

هیچ کس بدون سبب نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه ای نباید واقع شود، ایجاب می کند که این امر از میان برود در پاسخ این مطلب باید بدانیم که میان زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه وقتی  

می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد تفاوت زیادی وجود دارد.

در دین مبین اسلام محبوس کردن زن معنایی ندارد و حجاب که به عهده زن نهاده شده است وظیفه ای است که زنان باید در معاشرت و برخورد با مردان نامحرم کیفیت خاصی را رعایت فرمایند.

اگر رعایت کردن قوانین مربوط به حجاب و عفاف، مردان و زنان را موظف کند به این که در رفتار و گفتار روش خاصی را برگزینند تا آرامش دیگران را بر هم نزنند آیا این سلب آزادی محسوب می شود و با آزادی و حقوق بشر منافات دارد؟

اصلا شرافت زن اقتضا می کند که در هنگام خروج از خانه با متانت و با وقار باشد و طوری لباس نپوشد که مهیج باشد و عملا جنس مخالف نامحرم را به خود دعوت کند اگر دعوت کند این سلب آزادی است، این بی بند و باری است نه رعایت حجاب. 

 

 

 امنیت و آرامش:

برداشتن حجاب و خودنمایی یعنی دعوت به خود، یعنی سلب امنیت و آرامش از خود، یعنی قرار دادن خود به عنوان ملعبه برای دیگران و طبیعتا در این صورت زن مورد مزاحمت قرار می گیرد چرا که حجاب را که یک اسلحه است در مقابل نامحرمان بر زمین گذاشته و تسلیم هوی و هوس آن گشته است و این همان سلب امنیت و آرامش می باشد اما زنی که محجبه و مستور باشد به هیچ وجه مورد مزاحمت و سلب آرامش قرار نمی گیرد چون بهانه ای به دست نامحرمان هوس باز نداده است زنی که مثل یک ویترین زیبایی ها و زینت های خود را برای مشاهده عموم قرار می دهد به هیچ وجه از خطر مزاحمت در امان نیست.

نمی دانید...

نمی دانید چه لذتی دارد

وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست را میزند...

نمی دانید چه لذتی دارد

وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند،ذره ای به تو محل نمی دهند ...

نمی دانید چه لذتی دارد

وقتی در خیابان  و … راه می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست...

نمی دانید;واقعا نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب!

خدایا !لذتم مدام باد....

من حجاب را دوست دارم چون...

من حجاب را دوست دارم چون:


حجاب لوحیست که بر ان نوشته اند از نگاه دیگران بی نیازم

حجاب شعاریست که فریاد میزند مرا بخاطر انسانیتم بخواهید نه برای ظاهر و صورت


چند روایت درباره ی اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام

چند روایت درباره ی اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام:
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

نقل فرمود که:روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.»رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»

روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »

رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام می‌فرماید:« هیچ کس نمی‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»

روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن می‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»
اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، می‌دیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند.»
سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌ای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»

(پیام شهـدا )

(پیام شهـدا ) 

 

خواهــرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت به امانت داده ام